مدیریت اجرایی

منابع و مطالب مفید برای کارشناسی ارشد مدیریت اجرایی و ادامه تحصیل در دکتری

تبلیغات تبلیغات

داستانهای مدیریتی

داستان 24: متشکرم چند روز پیش، "یولیا واسیلی اونا" پرستار بچه‌هایم را به اتاقم دعوت کردم تا با او تسویه حساب کنم به او گفتم: بنشینید یولیا.می‌دانم که دست و بالتان خالی است، اما رو در بایستی دارید و به زبان نمی‌آورید. ببینید، ما توافق کردیم که ماهی سی روبل به شما بدهم. این طور نیست؟ چهل روبل نه من یادداشت کرده‌ام. من همیشه به پرستار بچه‌هایم سی روبل می‌دهم. حالا به من توجه کنید. شما دو ماه برای من کار کردید دو ماه و پنج روز دقیقا دو ماه.
ادامه مطلب

وبلاگ های پیشنهادی

جستجو در وبلاگ ها